آیه 4 سوره انسان
<<3 | آیه 4 سوره انسان | 5>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما برای (کیفر) کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیّا ساختهایم.
ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده کرده ایم.
ما براى كافران، زنجيرها و غُلها و شعلههاى سوزان آتش آماده كردهايم!
ما براى كافران زنجيرها و غلها و آتش افروخته آماده كردهايم.
ما برای کافران، زنجیرها و غلها و شعلههای سوزان آتش آماده کردهایم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سلاسل: زنجيرها. مفرد آن سلسله است.
- اغلال: غل: طوقى كه بر گردن زنند، در مجمع فرموده: «الغل طوق يدخل في العنق للذل و الالم» جمع آن اغلال است.
- سعير: آتش افروخته. سعر: افروختن و افروخته شدن آتش.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً «4»
به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم، خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. همانا ما براى كفر پيشهگان زنجيرها و غلها و آتشى برافروخته آماده ساختهايم.
نکته ها
هدايت، چند گونه است:
گاهى هدايت فطرى است. چنانچه قرآن مىفرمايد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» «1» خداوند به نفس بشر، خير و شرّ را الهام كرد.
نوع ديگر، هدايتى است كه از طريق تحصيل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مىآيد.
و نوع سوم هدايتى است كه از راه تبليغ و ارشاد انبيا و اوليا صورت مىگيرد.
تشكّر گاهى قلبى است، يعنى همه نعمتها را از خدا بدانيم؛ گاهى عملى است، بدين معنا كه انسان نعمتهاى خداوند را فقط در راه حق مصرف كند و گاهى زبانى است، يعنى انسان «الحمد لله رب العالمين» را بر زبان جارى كند.
«سلاسل» جمع «سلسلة» به معناى زنجير و «اغلال» جمع «غل» به معناى طوقى است كه به گردن مىنهند و «سعير» به معناى آتش افروخته است.
امام صادق عليه السلام ذيل آيه «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» فرمودند: «عرفناه اما آخذ و اما تارك» «2» ما راه را به او معرفى كرديم، يا آن را مىگيرد و يا رها مىكند.
«سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا» يعنى زنجير در پا و غل بر گردن.
«1». شمس، 8.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 324
انسان در مسير بندگى و تشكّر از خداوند، مرحله ضعيف يا متوسّطى را طى مىكند ولى در طريق سركشى و تمرّد، مرحله بالايى را مىپيمايد. در شكر، شاكر است (نه شكور)، ولى در كفر، كفور است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» يعنى شكر او معمولى ولى كفر او قوى است. به چند نمونه ديگر توجه كنيد. قرآن مىفرمايد:
«إِنَّهُ لَيَؤُسٌ» «1» انسان بسيار مأيوس است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ» «2» به راستى كه انسان بسيار ظالم است.
«كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» «3» انسان موجودى عجول است.
«كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» «4» انسان، تنگ نظر است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» «5» انسان بسيار حريص و كم طاقت است.
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «6» هنگامى كه شرّى به او رسد، بسيار جزع و فزع مىكند.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» «7» انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.
پیام ها
1- آزمايش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:
آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدايت بيرونى؛ و آزادى برمبناى اختيار كه به تمام انسانها داده شده است: نَبْتَلِيهِ ... سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّا هَدَيْناهُ ... إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً
2- خداوند، حجت را بر انسان تمام كرده است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»
3- راه درست، يكى بيش نيست. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» (كلمه «سبيل» مفرد است.)
4- هدايت، نعمتى در خور سپاس است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً» (پيمودن راه دين، شكر الهى و انحراف از آن، كفران و ناسپاسى است.)
«1». هود، 9.
«2». ابراهيم، 34.
«3». اسراء، 11.
«4». اسراء، 100.
«5». معارج، 19.
«6». معارج، 20.
«7». عاديات، 6.
جلد 10 - صفحه 325
5- كسانى كه هدايت انبيا را نپذيرند، بالاترين مرحله از كفر را مرتكب شدهاند.
(به جاى آنكه بگويد «اما كافرا»، فرمود: «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». زيرا «كفور»، اوج كفر است.)
6- هركس شاكر نباشد، كفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»
7- در تربيت انسان، نقش هشدار، بيش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مىدهد و سپس بشارت.) إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ ...
8- كيفرهاى الهى داراى ملاك و معيارند. «أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً»
9- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. كفر، دوزخ را و شكر، بهشت را.
إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ... إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ: بدرستى كه ما آماده كردهايم براى ناگرويدگان به خدا و رسول، سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا: زنجيرها كه ايشان را به آتش كشند و غلها كه به گردن آنها نهند، وَ سَعِيراً: و آتش افروخته كه در آن هميشه بسوزند.
جلد 13 - صفحه 411
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»
ترجمه
آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود
همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا
همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده
همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را
همانا نيكان مىآشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور
از چشمهاى كه مىآشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى
وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر
و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير
با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى
همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.
تفسير
در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين
جلد 5 صفحه 316
و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى
جلد 5 صفحه 317
از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نمودهاند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بودهاند ولى در خارج موجود و مذكور نبودهاند خلاصه آنكه چيزى بودهاند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشتهاند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شدهاند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مىآشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمهاى كه مىآشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمهاى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانههاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد
جلد 5 صفحه 318
نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا أَعتَدنا لِلكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغلالاً وَ سَعِيراً «4»
محققا آماده كردهايم از براي كافرها زنجيرها و غلهايي و آتش افروخته.
إِنّا أَعتَدنا دليل است بر اينكه قبلا بهشت و جهنم و نعم بهشتي و عقوبات جهنمي موجود و آماده شده از كلمه اعتدنا که خبر ميدهد از ماضي خلافا بر آنهايي که ميگويند روز قيامت خلق ميشود، و ما از آيات بسيار و اخبار آل اطهار استفاده كردهايم که بهشت و جهنم موجود است و پيش از خلقت آدم و جن و انس خلق شده مثل آيه شريفه: وَ قُلنا يا آدَمُ اسكُن أَنتَ وَ زَوجُكَ الجَنَّةَ وَ كُلا مِنها رَغَداً حَيثُ شِئتُما بقره آيه 33. و اعراف آيه 18 بدون لفظ رعذا، و آيه شريفه: فَقُلنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوجِكَ فَلا يُخرِجَنَّكُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشقي طه آيه 115. و آيه شريفه:
وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخري عِندَ سِدرَةِ المُنتَهي عِندَها جَنَّةُ المَأوي النجم آيه 13 الي 15.
و غير اينها از آيات و اخبار در اينکه باب بسيار است که مائده بهشتي بر اهل بيت نازل شده و پيغمبر (ص) در شب معراج بهشت و جهنم را ديده و مشاهده كرده و خداوند نور فاطمه را در ميوههاي بهشت قرار داده و از آن ميوه پيغمبر و خديجه تناول كردهاند و نطفه فاطمه منعقد شده و در قبر دري از بهشت يا جهنم باز ميكنند و اخبار ديگر بسيار است.
للكافرين شامل جميع طبقات كفر ميشود از شرك و كفر حتي منكر ضروري مبدع در دين ناصبي بلكه بمعني اعم که كفر بمعني ستر باشد هر که حق بر او مستور باشد كافر است پس شامل غير مؤمن ميشود هر که هست و هر چه هست.
سَلاسِلَ وَ أَغلالًا جمع سلسله و غل، و جمع يا بلحاظ افراد كفار است که هر يك سلسله و غل دارد چنانچه ميفرمايد: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ الحاقه آيه 30 الي 33، و يا بلحاظ افراد سلاسل و اغلال است که هر فردي سلاسل و اغلالي دارد.
وَ سَعِيراً که يكي از اسماء جهنم است که آتش آن شعله ميزند و نعره ميزند و
جلد 17 - صفحه 314
البته عذابهاي ديگر هم دارند مثل تازيانه که سياطش گويند و حميم و غساق و زقوم و عذابهاي روحي و خلود در آتش.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- در این آیه، اشاره کوتاه و پرمعنائی به سرنوشت کسانی که راه کفر و کفران را میپویند کرده، میفرماید: «ما برای کافران زنجیرها و غلها و شعلههای سوزان آتش آماده کردهایم» (انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا).
ذکر غل و زنجیر، و سپس شعلههای سوزان آتش بیانگر مجازات عظیم این گروه است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص469
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم